عاشقونه

♥♥♥سلام. به وبلاگم خوش اومدید امیدوارم خوشتون بیاد واستفاده کنین راستی لطف کنین کامنت بدین میسی♥♥♥

 
 هرگاه از شدت تنهایی

به سرم هوس اعتماد دوباره میزند

خنجر خیانتی را که پشتم فرو رفته

درمیاورم و می بوسمش...

صیقلی عاشقانه! اندکی نمک به رویش

نوازشش کرده و دوباره بر سرجایش می گذارم

از قول من به آن نامرد بگویید

خیالش تخت من دیوانه هنوز به خنجرش هم وفادارم...


196190_356577381075800_1570763839_n.jpg

 

 

 

دیشب تا صبح...دستانم دنبال دستانت

 
 

کودکانه گریست...

 
 

تو را بهانه میکرد...دیشب تا خود صبح آغوشم

 

برای آغوشت بغض کرد،ساده بگویم...دیشب دلم بی پروا،

 

هوای نبودنت را میکرد،

 

هوای آغوشت را...


93t26e73ifdgak1800h.jpg

 

 

 

اینجـــا بـﮧ مـَرز بـے تـَفـاوُتـے هـا رسیـבه ام

בلـَــم را בیگــر هیـــچ نمـے لرزانــב!! 

בر مـَـטּ دلهـُــره…. 

בر مـَـטּ تـــرس…. 

בر مـَـטּ "احســآس مُــرבه است" !! 

ایـטּ روزهـآ بــے خـیـآل خیـالـَم شـُבه ام 

مـُنتظرَم בنــیـا تـَمـام شـَوב...


عکس های زیبای عاشقانه

 

گفته بودم میکشمتــــــ آخر ...

امروز ... دم غروبـــــ ..... ...وقتـــــ اذان ....

دلم را با اشکـــــ آبـــــ دادم ...

رو به قبله خواباندمش ..

یکـــ ... دو ... سه ...

تمام شد ......

دیگر بهانه اتـــــــ را نمی گیرد !

 

 

 

 

چه سخت است ...

تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،

و دل سپردن به قبرستان جدایی ،

وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،

تا رهگذری ،

 

بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…

 
[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 11:14 ] [ arash ] [ ]


 

 

به تـابــــ های پـارکـــ کـه رسیـدیـمــ ...
تـو گفتـی: اولـــــ منــــــ 
من هـمــ کـه روی حـرفـــِـ تـو حـرفــــ نمـی زدمـــ؛ گفتـمــ بـاشـه ...
نشستـــــ ...
منــــ هـمــ هـُلشــــ دادمــــ 
حـالا نـوبتــــِـ منـــــ شـده بـود...
گفتــــ: بشین
نشستـمــ و زنجیــرهـا را محکـمــ گـرفتـمــ
آرامــ گفتـمـ: هـُل بـده دیگـه ...
بـرگشتـمــ ...
دیـدمــ کـه رفتـه استــــ !

 

 

عمریست نشسته ام
پای لرز خربزه هایی
که هیچوقت یادم نمی آید
کی
خوردمشان…
؟!

 

 

اصـــــلا به روی خـــودم هـــــم نمے آورم که نیـــستی
هـــــر روز صبـــــح
شـــماره ات را مےگـــیرم
زنـــــی می گوید: دســتگــاه مشـــترک ...
حرفــــش را قــطــع مےکنم
صدایـــت چرا انقـــدر عـــوض شـــده عزیـــزم؟
خوبی؟ ســــرما که نخورده ای؟
مے دانی دلـــم چقـــدر بـــرایـــت تنـــگ شـــده است؟
چنـــد ثانیــه ای ســـکوت مے کنم
من هـم خـــوبم
مزاحــمت نمے شوم
اصـــلا به روی خـــودم هـــم نمے آورم کـه نیــســتی !

 

 


دیــده ای شــیشــه هـای اتــومبــیل را

وقـــتــی ضربـــه ای مـــی خــورنـد و مـــی شــکنـنـد !؟

دیــده ای شـیشــه خــرد مــی شــود

ولــی از هــم نمــی پاشــد !؟ 

ایـــن روزهـــا همـــان شــیشــه ام ؛

خــرد و تــکـه تــکــه ،

از هــم نـمـــی پــاشـم ولـــی شــکـستـــه ام ...

 

 

شبها

زیر دوش آب سرد,

رها میکنم بغض زخم هایم را...

در حالی که همه می گویند:

خوش به حالش!

چه زود فراموش کرد...!!!

 

 

 

 

تـو مـرا نـادیـده بـگـیـر . .

و مـن
 
بـدنـم روز بـه روز کـبـود تـر مـی شـود . .

از بـس

خـودم را مـی زنـم . .

بـه نـفـهـمـی
[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 11:12 ] [ arash ] [ ]


 

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم !

هر روز از تعدادشان کــــم میشود!

آخرین باری که شمردمشان

تنها یک دلیل برایم مانده بود..!

آنهـــــــم دیدن تو بود !!

 

 

 

 


چه زود سهم روزهـــــای خوبی

” یـادش بـخیـر ” مـی شــــــود …

 

 

 

دلـــــــتَنـــــگت می شوم...

چــــــشمانم را روی هـــــم می گــــذارم

 بـــــــلکه یادت را فـــــراموش کنم...

تــــــو بگو دلــــــکم

مگر می شـــــــود یـــــک عــــــمر را فراموش کــــــرد؟!

 

 

 


هوای دو نفره 
بارانی ...

می طلبد که تنها نباشی....

دستی را بفشاری...

سینه ای را گرم کنی...

در آغوشی گم شوی...

محو شوی در عشقی پایدار...

خدایا...

دلم نمی آید بگویم لعنت بر باران...

من تنهایم..

گناه عشاق دلداده چیست؟؟

 

 

گاهی اوقات

انقدر از زندگی خسته میشوم

که دلم میخواهد قبل از خواب

ساعت را

روی هیچوقت کوک کنم

دقـیقـا مثـل الان...

 

 

روی بالشتی که از 

مرگ

پرندگان پر است نمی توان خواب

پرواز دید ...!!!

 

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 11:6 ] [ arash ] [ ]


 

فقط به آن لعنتی که عاشقانه دوستت دارد بگو...

حلالم کن اگر هنوز شب ها با یاد تو میخوابم

 

 

 

شکـــ نکـــــن !

آیــ●ــنده اے خوـاهــم ساختــــ کــه

گذشتـــه ام جلویش زآنــو بـــزند !

قـــرآر نیستــــ مـــن هـــم دلِ کَسِ دیگـــری را بسوزانـَــم !

برعکـــس کســے را کــه وارد زندگـــیم میشود

آنقـــــدر خــــوشـــبـ ــتـــــ میکنــم کـــه

بـــه هر روزے کـــه جاے " او " نیستــــے

بـــه خودتـــــ لعنتـــــ بفرستــــے! لعنتیـــ  !!!

 

 

 

نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟!


یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟!...


اصلا همه را پاک کن ...


هر آنچه از من داری...


از من که چیزی کم نمی شود......

 

فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟!

 

شاید...؟!نکند آن را هم پاک کرده ای ؟!!!


نـــــــــــــــــــــــــه!! شدنی نیست...!


نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی 


shiva

 

 

 

 

 

دســــتــــ هــــایــــم خــالـــی اَنـــد • • •

جـایِ خــالــی دســــتـِـ تــو را هــــیـــــچ کــَــس

بـــرایــــم پــــر نــمـــی کــــنــد • • •

راســــت مــــی گــــفــت شـــــامــــلو:

" دســـــت خـالـی را بـایــــد بـــــر ســـر کــــوبــیـــد "

 

 

 

کــُجاﮮ زِنـــכِگـــﮯ رــآ بــآ تــــو مــُشتــَرَکــ بـــوכه اَمـ

کــﮧ حــآلـا تــِلـِفـُטּ خــوشـ خـیآلتــ تــو رـآ

 

×مــُشــتَرکــ مــورכ نــَظـَر مََــטּ میــخـوـآنــَכ×...؟!

مـــورכ نــَظـَر شـآیَـכ....وَلـــﮯ مــُشــتـَرَکـ...!؟

هــﮧ…گـــُفــتـَمـ کــﮧ خــیــالـ اَستــ!!!

 

دیــوونگــی یعــنی :

عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم . . .

انگــار تاحــالا نــدیدیش . . !

 

بوســش کنی محــکم مث دیــوونه ها !! 

بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات . . . 

بغــض کنــی و زرتــــی اشکــات بــریزه . . 

شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد. . . 

شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم. .. 

شــاید..شــاید..شــاید. . .ای تــــو روحــــت با هــمین شاید گفتــنات . 

بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه : 

مشــــترک مورد نــظر پاسخــگو نمیــباشــد... 

لطــفأ مجــددا بمــیرید !

 

 

فــقــط " مــن " نــیــســتــم ! تــو بــه همـــــــــه میگویی

 

" دوســتــت دارم " !

بــا " گِــل " هــم بــســتـــه نــمــی شــود . . .

دهـانــی کــه " هـــرزه " اســت!!!!

 
[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 11:4 ] [ arash ] [ ]


و اما............

 

چگونه شعری بسرايم که وصف تو را بیانگر باشد و گویای مهربانيت ...

حتی دلم هم عاجز شد که چگونه دل سپرده ای باشد

 برای اين همه پاکی و زلالی چشمانت....!

تو عطوت مسلمی و پر از مهربانی که با هیچ کلامی نیمتوان توصيف کرد

خوشی و شادی در معيارم نميگنجد وکلامی شادم نخواهد کرد

 به جز وصف جمال تو و دیدن تو ای مهربان....

تا تو را دیدم همه شبهایم همواره آبستن عشق شد

عشقی که تو در ضمیرم ترسیم کردی

 و حال بگو بی تو چه میتوانم کنم که یارای تفکر را ز من سلب کردی...!

 به جز سوختن و ساختن در فراغت چاره ای نماند ٬

 در ظلمت شبها...

 شبهای حادثه عشق و بيداری ، برای من و این بی تو بودن...!

بگو شب را چگونه در نبودنت سحر کنم

 و دل تنگی غروب را در ثانیه ها که رنگ خون به اسمان می پاشد

 نظاره کنم....؟

تمامی شباهنگام شاهد سوختن شمعها بودم

 و پاسی از شب را در تارکی بسر بردم ....

شمع سوخت و خاکستری بجا نماند

و پروانه بی جان تو بدون کمترين واکنشی بی صدا جان داد ...!

 شب مرگ شمعها بود و شقايق...شبی که دوستت دارم را به زبانت شنيدم

 و زبانم بند آمد...

دنبال کلامی بودم در پاسخ ....

 هيچ کلامی همراهی نکرد ،

 بگویم که من هم دوستت دارم بیش از خودت

 و خوبی ات در کلامم نگنیجد...

عشقی که به من ارزانی داشتی آنچنان عظمتی داشت

که مرا بهمن وار با خود   برد به قهر دره هستی

 و تا چشم باز کردم تو در اوج قله بودی

 و حس ميکنم راه زیادی بود تا دامنه عشق تو فتح کنم

 به ناگه همانند گردبادی در من پيچيدی و با من در آميختی ....

 من و تو گردبادی شديم يگانه...

مثال اقیانوسی مرا در تلاطم عشق جابجا کردی

و به ساحل نیکبختی رسیدم و لی میدانم....

 من ميدانم که زيستن در کنار تو تشنگی عظيمی خواهد بود

بر کنار اقيانوسی ارام در حسرت يک قطره اب خواهم ماند....!

تو چگونه دوستم ميداری؟

که اکنون این خواستن را پنهان میسازی مگر از مرگ شب نميترسی؟

 من از مرگ شب میترسم و بی تو بودن را تجربه کردم ...

دیگر نمیخواهم شاهد مرگ پروانه ای باشم ....

 مگر نميدانی که عشق پنهان کردنيست...؟

در پستوی خانه؟

 عشق را در نهان خانه دلت پنهان کن که میخواهم با تو نجوا کنم

 و بگویم شب را چگونه بی تو سحر کردم .

شب را ،

 به نور شمعی کشتم

و به قیمت مرگ دل پروانه وارم ...

 طلوع فجر سپری شد

 و از فرط خستیگی چشمانم تا کنون فلق را نشناخته

 چرا که ما سیب را خوردیم

 و از بهشت رانده شدیم

و خوب ميدانيم که اين درخت شيرين ميوه ای نخواهد داد

 و عشق من تو به ثمر نخواهد رسی

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 10:47 ] [ arash ] [ ]


متن خوشمل عشقولانه

 

وقتی....

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیاز مند شدم

وقتی که رفت من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم

وقتی او تمام کرد من شروع کردم

وقتی که او تمام شد من آغاز شدم

و چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن است

مثل تنها مردن

 

روزي احساس کردم

 

که فقير ترين موجود روي زمينم

و اون روزي بود که تورو از دست دادم

خواستم براي از دست دادنت اشک بريزم

امّا تمومه اشکمو براي به دست اوردنت ريخته بودم

دایره زندگی

اون عمونوروزی که تو شبهای سرد قبل از سال نو توی خیابونهای شلوغ ، بین آدمهای شاد ، داره واسه دل خودش میزنه و می خونه ، کی میدونه شاید همه غصه های زندگیشو روی پوست سخت و خشک میزنه تا با صدای اون دل خودش رو آروم کنه. میدونه همه این کارها نمیتونه روزهای خوبش رو بهش برگردونه. خوش هم نمیدونه چرا این کارو میکنه ولی توی تاریکی یه شب سرد ، دنبال یه چیزی میگرده که شاید هیچوقت توی روشنایی حقیقی پیدا نکرده. آدمها وقتی به یه جایی میرسن که دیگه فقط میتونن دور خودشون بچرخند ، دیگه دوست ندارن به چیز دیگه ای فکر کنن . چون شاید راه دیگه ای پیش روشون نمیبینن.

 

یه نفر میگه وقتی به جایی میرسی که هیچ راه بازگشتی و هیچ چاره ای واست نمیمونه ، به این نتیجه میرسی که توی زندگی اشتباهات بزرگی انجام دادی ...

همیشه منتظر یه نفرهستیم که شاید همیشه فکرمیکردیم آخرین نفری باشه که میاد و مارو با خودش میبره به سرزمین آرزوهامون . آخرین نفری که میتونه امید آخر ماباشه.

آن قدر زیاد خوابت را دیده‌ام
آن قدر زیاد با سایه‌ات راه رفته ام، حرف زده‌ام
آن قدر سایه‌ات را دوست داشته‌ام
که دیگر چیزی از خودت برایم باقی نمانده...

 

 

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 10:20 ] [ arash ] [ ]


یک .... دو .... سه ....

 

 

....
یك...
دو....
سه....
چندین و چند
...هر چقدر می شمارم خوابم نمی برد
من این ستاره های خیالی را
كه از سقف اتاقم
تا بینهایت خاطرات تو جاری است
....
یادش بخیر
وقتی بودی
نیازی به شمردن ستاره ها نبود
اصلا یادم نیست
ستاره ای بود یا نبود
هر چه بود شیرین بود
حتی بی خوابی بدون شمردن ستاره ها.

 
[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 10:17 ] [ arash ] [ ]


لبخند تلخ

 

به چه میخندی تو؟

به مفهوم غم انگیز جدایی؟

به چه چیز؟

به شکست من یا به پیروزی خویش؟

به چه میخندی تو؟به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟

یا به افسون گری چشمانت

که مرا سوخت و خاکستر کرد؟

به چه میخندی تو؟

به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟

آری

خنده دار است بخند

 

 

 

آن کس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد

ره گذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه میرفت

صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید

 دوستت دارم

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 10:16 ] [ arash ] [ ]


بی او ..........

i

با چتـــر باشم

یا بدون چتر….

فرقی نمیکند …

” بی او  خیــــــس بارانم “….

[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 9:10 ] [ arash ] [ ]


بنگــر لبخنـــــــــــــــــــــــدی را.........

imgres.jpg

بنگــر لبخنـــــــــــــــــــــــدی را که

بــی تفـــــاوتی ات
رفتنـــــــــت
نبــــــودنت
تلــــــخ َ ش کــــرده اسـتــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 
[ دو شنبه 11 شهريور 1392برچسب:, ] [ 9:7 ] [ arash ] [ ]


رویا

 

حتي باخيالت حتي باخيالت لبخندهست،شادي هست،بوسه هست وآغوشي أست که من درآرامش آن هرشب به خواب ميروم باخيالت عشق هست براي حس خوشبختي حتي خيالت کافيست

[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:26 ] [ arash ] [ ]


آزادی

 


نترسیم از این کابوس,خدا و دین اجباری
از این خونی که بر خاکه,از این تصویر تکراری
نترسیمو ترسیدند از این هجوم دریایی
همین روزاست که پیروزیم
چه اتفاق زیبایی
 
[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:25 ] [ arash ] [ ]


این روزا که میخندی


من این روزاتو دوس دارم,همین روزا که میخندی
نگاهت میکنم وقتی چشاتو ناز میبندی
تو آغوش تو میخوابم,همه حسم شده عادت
یه دنیا هم نمیتونن بگن برگرد از این حالت
[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:24 ] [ arash ] [ ]


جاده ی بک طرفه

 

 

میدونی حالم این روزا بدتر از همست

آخه هرکی رسید دل ساده ی من رو شکست

قول بده که از پیشم نری واسه من دیگه عاشقی جاده ی یک طرفست

میمیرم بری آخرین نفس

پرواز تو قفص شدم,بی نفس شدم

دیگه تنها شدم توی دنیا بدون خودم

راستشو بگو این یه بازیه,نکنه همه حرفای تو مثل حرف همه صحنه سازیه

این یه بازیـــــــــه...!

 
[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:23 ] [ arash ] [ ]


ستایش

 


ستایــش یعنــی دیوونگی هـــا!

شبیه حس خوبِ تو دل مــا

نگاه کن تو چشای بیقرارم

چقدر این لحظه ها رو دوست 

[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:22 ] [ arash ] [ ]


با من قدم بزن

 

 

 

هرجا بری میام,دلگرمو بیقرار

بی من سفر نرو,تنهام دیگه نذار

تو با منی هنوز,عطر تو با منه

دنیا داره به ما لبخند میزنه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 http://roozgozar.com/piczibasazi/zibasaz/30/www.roozgozar.com-1439.gif                                                                                   http://roozgozar.com/piczibasazi/zibasaz/30/www.roozgozar.com-1439.gif

 
[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, ] [ 18:54 ] [ arash ] [ ]